loading...
کتاب من | دانلود جدید ترین کتاب ها، رمان های عاشقانه
آخرین ارسال های انجمن
hamed بازدید : 369 دوشنبه 21 مهر 1393 نظرات (0)

Ma Male Ham Mishim دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل)

1 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نام رمان : ما مال هم می شیم ؟

2 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نویسنده : …zahra… کاربر انجمن نودهشتیا

3 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) حجم کتاب : ۲٫۶ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK)

11 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

4 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) تعداد صفحات : ۲۶۰

14 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) خلاصه داستان :

بدون توجه به اطرافت … مملو از دلتنگی ، وابستگی و احساس تعلق! هر روز ، روزای تکراری رو پیش میگیری!
مهم نیست چندتا چشم دنبالته… حتی مهم نیست که چقدر تنهایی! از احساس خودت و بقیه فرار میکنی!
فقط دلت میخواد با یک نفر باشی! یک نفری که هنوز پیدا نشده… و وقتی پیدا بشه همیشه میمونه! تو میخوای که بمونه .
میگذره… کم کم حس میکنی همه چی تغییر کرده! اون پیدا شده… هست! ولی تو نیستی! نمیتونی بودنشو بخوای! نمیتونی به زبون بیاری .
دلیلش یه چیزه! ترسِ از دست دادنش… ترس از رفتنش! ترس از رانده شدن و نخواستنت!
زبون باز کن… زبون باز کن و از این دغدغه و درگیری جدا شو! حرف دلتو بزن! یا پذیرفته میشی یا رانده! یا مال هم میشیم یا مال اون!

5 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

6 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) پسورد : www.98ia.com

7 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) منبع : wWw.98iA.Com

11 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) با تشکر از …zahra… عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

pdf دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

jar1 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

jar2 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

epub دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

android دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

21 دانلود رمان ما مال هم می شیم ؟ | ...zahra... کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قسمتی از متن رمان :

خسته با دلی گرفته مسیر خونه رو پیش گرفتم ، کم اوردم ، تحمل ندارم ، چقدر تنها باشم ، چقدر خفه شم و ندید بگیرم ، چقدر تو دلم بریزم؟
رسیدم دم در خونه ، کلید رو چرخوندمو وارد شدم ، از وقتی مامان بابا از پیشمون رفتن آرمان هرکار دلش میخواد میکنه ، فکرمیکنه چون ۵ سال ازم بزرگ تره شده همه کاره ، شده با فهم و عاقل! دم در ورودی باهاش چشم تو چشم شدم .
لعنتی! عصبی نگام میکرد توی چشماش نگرانی موج میزد : به به ! بالاخره تشریف اوردید؟
- سلام!
اخمی کردو با حرص گفت : علیک! کدوم … کجا بودی؟
- آرمان اصلا حوصله ندارم خستمه میرم بخوابم!
صداش بالا رفت : کدوم گوری بودی لعنتی؟!
با صدای بلند تر از اون گفتم : به تو ربطی نداره! راستی دوست دختر محترمتون تشریف بردن؟ وسط خوشیتون مزاحم شدم ، آره؟ شرمنده …
آرمان کلافه دستشو توی موهای لخت و پریشونش فروبرد و آروم زمزمه کرد : معذرت میخوام آجی ، بهت حق میدم ناراحت بشی ، من اشتباه کردم نباید میوردمش اینجا ، میدونم توی بد وضعیتی مارو دیدی میدونم روی من حساب دیگه ای بازمیکردی ولی…
- یه ذره فکر کن! این کارا چیه میکنی آخه؟ چرا مراعاته منو نمیکنی ، آرمان تو از این کارا متنفر بودی یادته ؟ چرا این حرمت خونه رو شکستی؟ آخرش خودمو ازین زندگی راحت میکنم منم آدمم به خدا کم میارم بفهم …
بغضم شکست ، آرمان بغلم کرد ، سرمو به سینش تکیه دادم و به اشکام اجازه ی فرود دادم ، از بچه بازیای آرمان و بی صبری خودم خسته بودم ، سه سال بود که آرمان هم بابام بود هم داداشم ولی این اواخر دختر بازیاش کلافم کرده بود ، انگار نمیتونست با چیز دیگه ای آروم بشه ، من هیچکس رو جز اون نداشتم ، عاشقش بودم ، باید جلوش رو میگرفتم ، صدای بازشدن در اومد.
آرمان خودشو عقب کشیدو آروم گفت : شروینه اشکاتو پاک کن عزیزدلم ، قول میدم تکرار نشه .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
وبسایت کتاب من، از قالب جدید خود رونمایی کرد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 976
  • کل نظرات : 60
  • افراد آنلاین : 117
  • تعداد اعضا : 344
  • آی پی امروز : 421
  • آی پی دیروز : 202
  • بازدید امروز : 1,760
  • باردید دیروز : 417
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7,110
  • بازدید ماه : 7,110
  • بازدید سال : 360,078
  • بازدید کلی : 4,144,878